سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ایثار تا شهادت
قالب وبلاگ

بار دیگر لاله ها از خاک روئیدن گرفت

 

غنچه، پیراهن شکاف انداخت، خندیدن گرفت

 

نغمه داوود یر دادند مرغان چمن

 


عطر گل در کوچه های شهرپیچیدن گرفت . . .

 

.


[ یادداشت ثابت - یکشنبه 95/10/6 ] [ 12:0 صبح ] [ محدثه سرداری ] [ نظر ]

behnam mohammadi زندگینامه شهید بهنام محمدی

 نام و نام خانوادگی : بهنام محمدی

متولد : 12 بهمن 1345

شهادت : 28 مهر 1359

زندگی بهنام محمدی

بهنام در منزل پدر بزرگش در خرمشهر به‌ دنیا آمد. ریزه بود و استخوانی اما فرز چابک بازیگوش و سرزبان دار. 

شهریور 1359 شایعه حمله عراقی ها به خرمشهر قوت گرفته بود خیلی ها داشتند شهر را ترک می کردند کسی باور نمی کرد که خرمشهر به دست عراقی ها بیفتد اما جنگ واقعاً شروع شده بود بهنام که فقط 13 سال سن داشت، تصمیم گرفت بماند. او مردانه ایستاد.هم می جنگید هم به مردم کمک می کرد. بمباران که می شد می دوید و به مجروحین می رسید. او با همان جسم کوچک اما روح بزرگ و دل دریایی‌اش به قلب دشمن می‌زد و با وجود مخالفت فرماندهان، خود را به صف اول نبرد می‌رساند تا از شهر و دیار خود دفاع کند. بهنام چندین بار نیز به اسارت دشمن درآمد؛ اما هر بار با توسل به شیوه‌ای از دست آنان می گریخت.

برای فریب عراقی ها می زد زیر گریه و می گفت: “من دنبال مامانم می گردم گمش کردم” او با بهره گیری از توان و جسارت خود توانست اطلاعات ارزشمندی از موقعیت دشمن را به دست آورده و در اختیار فرماندهان جنگ قرار دهد.

عراقی ها که فکر نمی کردند این نوجوان 13 ساله قصد شناسایی مواضع , تجهیزات و نفرات آنها را دارد , رهایش می کردند. یک بار که رفته بود شناسایی , عراقی ها گیرش انداختند و چند تا سیلی آبدار به او زدند جای دست سنگین مامور عراقی روی صورت بهنام مانده بود وقتی برگشت دستش را روی سرخی صورتش گرفته بود هیچ چیز نمی گفت فقط به بچه ها اشاره کرد عراقی ها کجا هستند و بچه ها راه می افتادند. این شیر بچه شجاع و پرتلاش بختیاری در رساندن مهمات به رزمندگان اسلام بسیار تلاش می کرد. گاه آنقدر نارنجک و فشنگ به بند حمایل خود آویزان می‌کرد که به سختی می توانست راه برود.علاقه عجیبی به امام خمینی (ره) داشت، به گونه ای که اینگونه سفارش کرده بود: از بچه‌ها می‌خواهم که نگذارند امام تنها بماند و خدای ناکرده احساس تنهایی بکند.

بهنام محمدی نوجوان 13-12 ساله‌ای بود که در تمام روزهای مقاومت از 31 شهریور تا 28 مهر 59 در خرمشهر ماند.

شهادت بهنام محمدی

با تشدید جنگ و تنگ ترشدن حلقه محاصره خرمشهر , خمپاره ها امان شهر را بریده بودند. درگیری در خیابان آرش شدت گرفته بود مثل همیشه بهنام سر رسید اما نارحتی بچه ها دیگر تاثیری نداشت او کار خودش را می کرد کنار مدرسه امیر معزی (شهید آلبو غبیش) اوضاع خیلی سخت شده بود. ناگهان بچه ها متوجه شدند که بهنام گوشه ای افتاده است و از سر و سینه اش خون می جوشید پیراهن آبی و چهار خونه بهنام غرق خون شده بود و چند روز قبل از سقوط خرمشهر شیر بچه دلاور خوزستانی بالاخره در 1359/7/28 پر کشید.

این کبوتر خونین بال در قطعه شهدای کلگه شهرستان مسجد سلیمان شهر آبا و اجدادش مدفون است. در سال 1389 طی یک مراسم باشکوه و با شرکت مسئولان و مدیران استان خوزستان و هزاران نفر از اهالی شریف شهرستان مسجد سلیمان ، مزار مطهر این شهید بزرگ به قطعه شهدای گمنام در ورودی شهر مسجد سلیمان انتقال یافت.

بهنام محمدی نوجوان 13-12 ساله‌ای بود که در تمام روزهای مقاومت از 31 شهریور تا 28 مهر 59 در خرمشهر ماند. و به قول تمام بچه‌های خرمشهر باعث دلگرمی رزمنده‌ها بود. اینکه نوجوانی در آن سن و سال و با آن قد و قواره کوچک در شهری که بیشتر از اینکه بوی زندگی بدهد بوی مرگ و خون می‌دهد مانده، شاید امروز برای من و تو باور‌پذیر نباشد.

با خودم فکر می‌کنم چه می‌شود نوجوانی که تا قبل از 31 شهریور در کوچه با هم‌سن و سال‌های خود بازی می‌کرد و آماده شروع سال تحصیلی جدید می‌شد بعد از2 الی 3 هفته به مدافعی تبدیل می‌شود که بعد از رفتنش همه مدافعان بی‌تاب اند. بهنام نمونه و تصویری کامل از حماسه آفرینی رزمندگان اسلام است که به خلق تفکر و فرهنگى غنى منجر شد ، که می توان از آن به عنوان « فرهنگ مقاومت و پایدارى » یا « فرهنگ ایثار و شهادت » نام برد. 

behnam mohammadi1 زندگینامه شهید بهنام محمدی

وصیت نامه شهید بهنام محمدی

بسم الله الرحمن الرحیم من نمیدانم چه بگویم. من و دوستانم در خرمشهر می جنگیم به ما خیانت می شود. من می خواهم وصیت کنم , هر لحظه در انتظار شهادت هستم . پیام من به پدر و مادر ها این است که بچه های خود را لوس و ننر بار نیاورید از بچه ها می خواهم امام را تنها نگذارند و خدا را فراموش نکنند . به خدا توکل کنند . پدر و مادرها فرزندان خود را اهل مبارزه و جهاد در راه خدا بار بیاورید. 

خاطره ای از مادر بهنام محمدی

مادر بهنام در بیان خاطره‌ای از این شهید می گوید:هنگام آغاز جنگ تحمیلی بهنام سیزده سال و هشت ماه داشت، نخستین فرزندم بود، او در دوازده سالگی به من می‌گفت:” می خواهم طوری باشم که در آینده سراسر ایران مرا به خوبی یاد کنند و یک قهرمان ملی باشم.”

دوران انقلاب، نخستین شعاری که یادش می‌آمد، با اسپری روی دیوار بنویسد، این بود: «یا مرگ یا خمینی، مرگ بر شاه ظالم». شاهش را هم، همیشه برعکس می‌نوشت. پدرش هر چه می‌گفت که بهنام نرو، عاقبت سربازها می‌گیرندت، توجه نمی‌کرد. اعلامیه پخش می‌کرد، شعار می‌نوشت و در تظاهرات شرکت می‌کرد. گاهی نیز با تیر و کمان می‌افتاد به جان سربازهای شاه.

بهنام را به مدرسه نبردم، چرا که پدرش نمی‌گذاشت، او را به تعمیرگاه سپاه به همراه برادرش فرستادم تا کاری یاد بگیرد.

یک روز گفت: مادر دلم می‌خواهد بروم پیش امام حسین(ع) و بدانم که چگونه شهید شده! روزی دیگر کاغذی به من نشان داد که درباره غسل شهادت در آن نوشته شده بود. آرام گفت: مادر مرا غسل شهادت بده! چون می خواهم شهید شوم، تو هم از خرمشهر برو، اینجا نمان می‌ترسم عراقی ها تو را ببرند.


[ دوشنبه 96/1/7 ] [ 11:52 عصر ] [ محدثه سرداری ] [ نظر ]

رییس جمهوری در پیامی درگذشت اسوه صبر و ایثار مرحومه حاجیه خانم خدیجه پرویش، والده بزرگوار شهیدان گرانقدر محمدطاهر، محمدکاظم و حسین شریعتی را تسلیت گفت و از درگاه ایزد منان برای آن مرحوم مکرمه، رحمت واسعه الهی، همنشینی با بزرگ بانوی اسلام حضرت فاطمه صدیقه (س) و فرزندان شهیدش و برای عموم بازماندگان صبر و اجر مسألت کرد.


   


متن پیام حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر حسن روحانی به این شرح است:

 

بسم الله الرحمن الرحیم

انا لله و انا الیه راجعون

درگذشت اسوه صبر و ایثار مرحومه حاجیه خانم خدیجه پرویش، والده بزرگوار شهیدان گرانقدر محمدکاظم، محمدطاهر و حسین شریعتی موجب تألم خاطر شد.

این مادر فداکار همگام با همسر پارسای خود، مرحوم حاج شیخ عبدالرحیم شریعتی در نشر ارزش‌های متعالی انقلاب اسلامی مجاهدانه کوشید؛ و با ارادت خالصانه به خاندان عصمت و طهارت (ع)، در این مسیر نورانی سه فرزند برومند خود را تقدیم انقلاب کرد که یاد و نامشان در تاریخ پرافتخار ایران اسلامی برای همیشه ماندگار خواهد بود.

از درگاه ایزدمنان برای آن مرحوم مکرمه، رحمت واسعه الهی، همنشینی با بزرگ بانوی اسلام حضرت فاطمه صدیقه (س) و فرزندان شهیدش و برای عموم بازماندگان صبر و اجر مسألت دارم.

حسن روحانی

رییس جمهوری اسلامی ایران




[ سه شنبه 95/11/5 ] [ 6:39 عصر ] [ محدثه سرداری ] [ نظر ]

داریوش رضایی نژاد در 29 بهمن ماه 1356 در آبدانان از شهرستانهای استان ایلام به دنیا آمد. او از همان اوایل کودکی در سخن گفتن و دیگر اعمال خود، نبوغ خود را به اطرافیان نشان داد.
داریوش رضایی نژاد خیلی زودتر از همس و سالان خود وارد دانشگاه شد و به تحصیل در رشته مهندسی برق پرداخت؛ او پس از فارغ التحصیلی از مقطع کارشناسی به عنوان پژوهشگر در مراکز مهم علمی و تحقیقاتی کشور مشغول به کار شد. او ضمن فعالیت های اجرایی خود تحصیلاتش را ادامه داد و پس از گذراندن دوره کارشناسی ارشد، با قبولی در تمام مراحل آزمون دکترا در سال 1390 در دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی پذیرفته شد اما ایشان فرصت نیافتند این مقطع تحصیلی را به پایان برسانند و در اول مرداد ماه 1390، توسط سرویس جاسوسی اسرائیل (موساد) به شهادت رسیدند.
شهید داریوش رضایی ‌نژاد سومین شهید هسته ‌ای کشورمان بود که به فاصله تقریبا دو سال پس از شهادت دکتر علیمحمدی در سال 1388 و تقریبا یکسال پس از شهید شهریاری در سال 1389 ترور شد. خط تروری که در 21 دی ماه 1390 به شهید احمدی ‌روشن رسید.
شهید رضایی نژاد در مقابل دیدگان همسرش (شهره پیرانی) و فرزند خردسالش (آرمیتا) توسط تروریستهای رژیم صهیونیستی به ضرب گلوله به شهادت رسید.


[ چهارشنبه 95/10/29 ] [ 7:31 عصر ] [ محدثه سرداری ] [ نظر ]
تاریخ تولد :5/2/1339
نام پدر :محمدحسین
تاریخ شهادت : 19/1/1366
محل تولد :تهران /تهران /-
طول مدت حیات :27
محل شهادت :شلمچه



مزار

شهید :...

حافظ آبروشن در سال 1360 با مدرک تحصیلی فوق دیپلم در مدارس راهنمایی شهرری مشغول به تدریس شد.


وی علاقه خاصی به شغل معلمی داشت و با دانش‌آموزان رابطه نزدیکی برقرار نمود.

آبروشن با شروع جنگ تحمیلی چندین مرتبه به جبهه‌های حق علیه باطل اعزام شد
و سرانجام در تاریخ 9/1/1366در سن 27 سالگی در منطقه شلمچه به درجه رفیع شهادت نایل آمد.

روحش شاد و راهش پر رهرو باد

 


[ چهارشنبه 95/10/15 ] [ 11:11 صبح ] [ محدثه سرداری ] [ نظر ]

 شهادت

معرج عروج عاشقانی است

که از قید جان گذشتند تا به راه عشق بپیوندند...

 

م 


[ دوشنبه 95/10/6 ] [ 5:29 صبح ] [ محدثه سرداری ] [ نظر ]

مردمانی جان خود را بر جهان افزوده اند


آفتاب جانشان در تار و پود جان ما



مردمانی رنگ عالم را دگرگون کرده اند


هر یکی در کار خود نقش آفرین همچون خدا

 


هر که بر لوح جهان نقشی نیفزاید ز خویش


بی گمان چون نقش پا محو است در موج فنا



نقش هستی ساز باید، نقش بر جاماندنی


تا چو جان خود جهان هم جاودان دارد تو را



این جهان دریا، زمان چون موج، ما مانند نقش


لحظه ای مهمان این هستی ده هستی را



تقدیم به تو که بر تارک زمان جاودانه ای

 

ای شهید راه عشق

 .


[ دوشنبه 95/10/6 ] [ 5:16 صبح ] [ محدثه سرداری ] [ نظر ]

محمد ابراهیم همت


از طرف من به جوانان بگوئید چشم شهیدان و


تبلورخونشان به شما دوخته است بپاخیزید واسلام وخود را در یابید...


..


[ دوشنبه 95/10/6 ] [ 12:0 صبح ] [ محدثه سرداری ] [ نظر ]

 

باز شمعی کشته شد بادست شب اما هنوز

این شبستان کهن، بانور ایمان روشن است

مصطفی همرفت، آری او هم اینجایی نبود

مردهای مردر آغاز وپایان روشن است

 

احمدی روشن


[ دوشنبه 95/10/6 ] [ 12:0 صبح ] [ محدثه سرداری ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 7
کل بازدیدها: 21616